محل تبلیغات شما

من قرار است برای آینده برنامه ریزی کنم ، اما آینده به برنامه های من بستگی ندارد. من قرار است به هر حال برنامه ریزی کنم زیرا نداشتن اهداف برای آینده غیرقابل قبول اجتماعی است. من با این فرض که من کنترل آینده را داشته باشم برنامه ریزی می کنم ، حتی اگر می دانم این درست نیست. من سؤالاتی را که مردم از آنها می پرسید به خاطر می آورم - سؤالاتی برای تسهیل در برنامه ریزی من: شما می خواهید وقتی بزرگ می شوید چه چیزی باشید؟ یا چند تا بچه میخوای؟ یا چه زمانی ازدواج خواهید کرد؟


لیندسی لرمان یک دکتر فلسفی است که رمان من ، من از هیچ جا نیستم ، کلر را در نقش یک شخصیت اصلی قرار می دهد ، زیرا سی سال پس از یک ضرر ویرانگر ، سی سال خود را حرکت می کند: او کار خود را برای شروع یک خانواده ترک کرد ، فقط برای اینکه همسرش به طور غیر منتظره درگذشت. او اکنون بدون شریک زندگی ، بچه ها یا شغل کیست؟ او قبلاً در رابطه با شخص دیگری (شوهرش) ، آینده (شغل) یا شخص دیگری در آینده زندگی می کرد (کودکی که او نداشت). کلر هم همینطور همه چیزها از بین می روند. لرمن می نویسد: "او در اینجا در این مکان است - جایی که او نیست - و او یک بیوه است." "او شوهر ندارد. او شغلی ندارد. فرزندی ندارد. بی فایده است. او این را می داند."

زنی که مادر ، شریک زندگی ، معلم ، پرستار یا مهندس نیست ، یک تناقض است. کلر با این عقیده که یک "زن" منفی تعریف شده است ، گنگ می زند. او همان چیزی است که نیست ، تا از تعریف ژان پل سارتر از "بودن برای خودش" از هستی و هیچ چیز استفاده کند . انسان تمام چیزهایی است که هنوز وجود ندارد ، همیشه آینده گرا و همیشه فاقد آن چیزی است که هنوز در راه است - پس این همان چیزی است که نیست. کلر یک مادر نیست ، همسر نیست ، شغل ندارد. چنین شخصی باید اسرارآمیز باشد ، زیرا اگر فقط می توانید بگویید کسی که نیست ، هرگز نمی گویید که او چیست.

بیشتر افراد ، در بعضی از زمان ها ، احساس گم شدن در دنیای وسیعی را دارند که به نظر می رسد همه چیز بدون ورود آنها اتفاق می افتد.
این چیزی است که ابتدا برای کلر مشهود است ، پس از فوت همسرش. سپس او شروع به در نظر گرفتن گزینه ها می کند. مردان - دوستان خانوادگی و خواستگاران احتمالی: اندرو و لوک - در مراسم خاکسپاری همسرش ظاهر می شوند ، گویی زندگی احتمالی را که می توانست رهبری کند و هنوز هم می تواند رهبری کند ، به نمایش می گذارند. لرمان می نویسد: "او می خواهد زندگی چندگانه را به طور هم زمان اجرا کند - سه یا چند نوار مشخص از زمان در هم تنیده به طوری که می تواند برای همیشه با لوک فرار کند ، جان را غمگین کند و نسبت به او عادل و راست باشد ، به خود سابق خود بازگردد و اشتباهاتش را پاک کند ، اعمال خود را از بین ببرید ، مادر شوید و بفهمید که زندگی برای شخص دیگر چیست. " فشار برای همه چیز به یکباره ، حتی اگر از نظر جسمی غیرممکن باشد ، مرتباً در افکار کلر جریان دارد.


بیشتر افراد ، در بعضی از زمان ها ، احساس گم شدن در دنیای وسیعی را دارند که به نظر می رسد همه چیز بدون ورود آنها اتفاق می افتد. هیچ چیز غیر معمولی برای کلر اتفاق نیفتاده است تا او را به طور وجودی فکر کند. شوهرش درگذشت ، اما در نهایت شوهر همه نیز همینطور شد. مشکل بارزتر این است که آینده او مطابق آنچه پیش بینی شده بود به نتیجه نرسید . او آنقدر که تصور می کرد کنترل ندارد.

پس از مرگ شوهرش ، کلر حالا باید خودش تصمیم بگیرد که می خواهد چه کسی باشد - زیرا مجبور است. او چاره ای جز آزاد بودن ندارد.
علیرغم این واقعیت که جهان شرایط او را کنترل می کند ، کلر هنوز وظیفه دارد تا تعیین کند چه کسی در موقعیت جدید خود قرار خواهد گرفت. برای او ، از دست دادن هر چیزی که قبلاً او را تعریف کرده بود ، و آزادی بودن هرچه از او بخواهد از اینجا به پیش می رود ، همان چیز است. مطمئناً او از برخی مسئولیت ها خلاص شده است ، اما آنها مسئولیت او نبود که او آماده از دست دادن بود. پس از مرگ شوهرش ، کلر حالا باید خودش تصمیم بگیرد که می خواهد چه کسی باشد - زیرا مجبور است. او چاره ای جز آزاد بودن ندارد.


داستان کلر در نهایت مطلبی خوش بینانه است. کلمه کلیدی در عنوان کتاب کلر را همانطور که در ابتدای رمان قرار دارد توصیف می کند - به عنوان "از هیچ جا". اما با پایان کتاب ، کلر از "اکنون اینجا" است. کلر کسی است ، چه شغلی داشته باشد ، چه شوهر یا بچه داشته باشد. کلر همانطور که همه ما هستیم یک فرد است ، و او با چیزهایی که او نیست تعریف می شود . اما قبل از اینکه کلر به این نتیجه برسد ، او باید آنچه را که احساس می کند آینده ای را که برای خودش تصور کرده بود از دست بدهد ، بگذرد. او باید تصمیم بگیرد که چه می خواهد ، زیرا او دیگر گزینه تصمیم گیری ندارد. لرمان می نویسد: "اما اکنون". "او چاره ای جز این نداشت که خودش را فرو بکشد. با اندوه به زمین فرو می رود: من باید همان چیزی باشم که می خواهم ."
 

9 کتاب توسط The MacArthur "Genius Grant" دریافت کنندگان سال 2019

"ملکه مریل" یک جشن پر جنب و جوش از یکی از برجسته ترین چهره های هالیوود است

"من از هیچ جا نیستم" معضل آینده ای نامعلوم را بررسی می کند

، ,کلر ,کند ,آینده ,ندارد ,یک ,است که ,می کند ,که او ,، کلر ,نیست ، ,خودش تصمیم بگیرد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زخمه های دلتنگی